مزرعه ذرت ( بلال )

درود بر شما دوستان عزیز
قبل از همه چیز باید درباره یک موضوع از شما دوستان معذرت خواهی بکنم بعد از اینکه پست کاخ نیاوران را Up کردم احمد با من تماس گرفت گفت که نمی تونه عکسارو تو اندازه بزرگ ببینه من تعجب کردم ولی بعد از اینکه خودم سایت رو چک کردم دیدم مثل اینکه حق با احمد . واسه همین دنبال یک فضای دیگه برای قرار دادن عکسا گشتم و از این به بعد عکسا رو می تونید از این محل مشاهده کنید . از شما دوستان عزیز تقاضا دارم چنانچه با چنین مشکلاتی مواجه می شوید در اسرع وقت از طریق قسمت نظرات و یا آدرس ایمیلی که در سمت راست وبلاگ قرار دارد بنده را مطلع کنید .
دیروز اومدم قزوین با یکی از بچه ها به نام آقا مهدی قرار شد بریم اطراف شهر عکس بگیریم خلاصه رفتیم سمت یه مزرعه ذرت و چند تا عکس گرفتیم امیدوارم خوشتون بیاد
تصویر زیر مربوط میشه به آقا مهدی درحال عکس ماکرو گرفتن

کاخ نیاوران

درود بر شما دوستان گرامی
و با عرض معذرت از اینکه یک مقدار با تاخیر سایت رو UP کردم چند وقتی بود که یه مقدار کارام بهم ریخته بخاطر همین هم نمی تونم از تهران برای مسافرت خارج بشم رو همین حساب با یکی از بچه های دانشگاه به نام آقای احمد زند تصمیم گرفتیم که هرچی تو تهران موزه و آثار تاریخی و خلاصه هر جایی که ارزش دیدن و تهیه گزارش داشته باشه یه سر بزنیم روی همین حساب لیست تقریبا 31 اثر رو با آدرس هاشون مرتب کردیم و دست به کار شدیم .
اولین جا مجموعه کاخ های نیاوران بود که شامل کاخ نیاوران ( البته به دلیل تعمیرات نتونستیم این کاخ رو ببینیم ) کاخ صاحبقرانیه ، کوشک احمد شاهی و موزه جهان نما آدرس این مجموعه نیاوران – میدان شهید باهنر(میدان نیاوران ) .
اول قرار بود من با دوستم احمد تنها بریم من خونه منتظر بودم که احمد کارش تموم بشه و با من تماس بگیره تماس گرفت گفت تو خودت بیا نیاوران من می رم با یکی از فامیل ها مون هستم ، گفتم نه من حوصله ام نمی یاد تنها این همه راه رو برم خلاصه میدون ونک قرار گذاشتیم همراه یکی از بستگانش به نام آقای جواد سلطانی با دو تا از پسراش که توی این 4 ساعت که باهم بودیم ماجراها داشتیم اومده بود. البته برای دیدن موزه ها فقط من بودم احمد و فرشاد و برادر کوچک فرشاد یعنی مهرشاد رفت خونه ولی ...
بعد از اینکه وارد مجموعه نیاوران شدیم رفتیم موزه جهان نما جای قشنگی بود با کلی آثار جالب .
تصویر زیر مربوط به کنده کاری بر روی عاج فیل می باشد

تصویر زیر مربوط به آثار داخل موزه جهان نما
تصویر زیر مربوط به دوست عزیزم احمد و فرشاد مشغول به پای کوبی

وقتی وارد موزه می شوید اولین چیزی که می بینید این موجود می باشد
و اما این تصویر مربوط به خدایان مصر می باشد تصویر زیر مربوط به خدایانی بوده است که در منطقه لرستان امروزی پرستش می شده است .بعد از دیدن موزه به سمت کاخ صاحبقرانیه رفتیم
تصویر زیر مربوط به نمای بیرون کاخ صاحبقرانیه است شاه تمام سفرای خارجی را در کاخ به حضور می پذیرفت

بعد از ورود به داخل کاخ عکس هایی از یک سری از پادشاهان قاجار را در سمت چپ و راست تالار داخلی دیدیم که تصویر زیر مربوط به این پادشاهان می باشد


و سپس در سمت راست شاهد اتاق جنگ بودیم جای قشنگی بود این طور که راهنمای ما تعریف می کرد تمام جلسات مربوط به جنگ در این اتاق انجام می شد .اما اتاق سری نبود
تصویر بعدی مربوط به تصدیق رانندگی بود و لی توضیحات مناسبی درباره این گواهی ننوشته بود و فقط همین تصویر بود

بعد از ورود به تالار اصلی که در واقع محل حضور شاه بوده است شما می توانید محل مربوط به دندانپزشکی محمد رضا شاه را هم ببیند .

تصویر زیر مربوط به تالار داخلی و قسمت شاه نشین است

اما عکس زیر مربوط به نشان ها و مدالهای بوده است که از سوی دولت شاهنشاهی ایران به دیگران تقدیم می شده است و آن نشانی که در داخل جعبه هست مهمترین نشان ایران بوده به نام نشان همایونی

تصویر زیر مربوط به گلدانی است که تصویر شاه و همسر و فرزندانش روی آن نقش بسته است که این گلدان توسط رئیس مجلی شوروی که بعد رئیس جمهور شوروی شد به شاه ایران تقدیم شده است .

بعد از این قسمت ما به طبقه زیرین رفتیم که در زمان فرح باز سازی شده بود ولی فقط در آن یک بار مهمانی برگزار شده بود زیرا در زمان اتقلاب بوده و انقلاب پیروز شده بود تصویر زیر مربوط به اتاق بازی می باشد که در آن به بازی های همچون تخته و ورق می پرداخته اند .
میز و صندلی هایی که در پشت سر مامی بینید همان وسایلی است که در جشن های 2500 ساله استفاده شده است

بعد از اتمام این کاخ به سمت قسمت شمالی باغ حرکت کریدم و وارد محوطه ای شده ایم که در سمت چپ شاهد کوشک احمد شاهی بودیم کوشک درلغت به معنای عمارتی است که در وسط باقی قرار گیرد و به اطراف خود منظر داشته باشد و از داخل عمارت بتوان باغ را مشاهده کرد و در سمت چپ کاخ اصلی و یا همان کاخ نیاوران قرار داشت که متاسفانه در دست تعمیر بود و ما نتوانستیم از داخل آن دیدن کنیم تصویر زیر مربوط به نمای خارجی کاخ است .
تصاویر زیر مربوط به نمای بیرونی کوشک احمد شاهی می باشد

تصاویر زیر مربوط به داخل کوشک احمد شاهی بوده است و اتاق رضا ولیعهد ایران راستی مدرک پایان تحصیلات اونم بود با معدل باور نکردنی چون من همیشه فکر می کردم اگه پسر شاه باشی حتما معدلت 20 میشه ولی معدل ولیعهد 72/18 بود


اینم عکس هنری بنده از حوض بیرون کوشک


بعد از اینکه بازدید ما از کاخ نیاوران تمام شد فرشاد گفت ما می خوایم بریم مسابقه اسب سواری اگر می خواد شما بیاد مسابقه قرار بود تو کرج باشه ولی محل نگهداری اسب فرشاد توی اتوبان ارتش بود پس اول رفتیم به اصطبل اسب سواری واقع در انتهای اتوبان ارتش جای خوبی بود ولی سانحه بدی اتفاق افتاد بعد از اینکه از زمین پینت بال گذشتیم به محل اصطبل ها رسیدیم


تصویر زیر هم مربوط میشه به بنده و اسبی به نام قره قوش که جالب بدونیم این اسب متعلق به آقای یاسر هاشمی رفسنجانی البته از قول مربی باشگاه اسب سواری من که ایشون رو اونجا ندیدم وگرنه حتما از ایشون هم براتون مطلبی می نوشتم البته فقط من اسم آقای هاشمی را به عنوان مالک اسب روی تابلو دیدم .

عکس زیر هم مربوط می شود به محل سوارکاری که اون حادثه ناگوار هم اونجا اتفاق افتاد
خوب توی این عکس از سمت فرشاد عزیز رو میبینید و بعد اینجانب و دو تا از پرسنل زحمت کش این مجموعه البته این رو هم بگم این وظیفه نگهداری از این اصطبل هم مثل اکثر اصطبل های که بنده دیده ام به عهده پرسنل زحمت کش ارتش بود
و اما حادثه ناگوار اینجا بود که وقتی ما رفتیم داخل پیست مهرشاد حتما مهرشاد و که می شناسید برادر فرشاد که به ما نیومد موزه دیدیم که داره اسب سواری می کنه انصافا کارش درست بود بعد فرشاد سوار اسب شد می خواستم از روی مانع بپرن که دوباره مهرشاد سوار اسب شد و شروع کرد به سرعت گرفتن که متاسفانه اسب رم کرد و سربازی هم که توی پیست بود وقتی می خواست جلوی اسب رو بگیره اسب تعادل خودش رو از دست داد و به زمین خورد در عکس زیر کاملا مشهود این قضیه و همانطور که می بینید اسب داخل نرده ها گیر کرد و زخمی شد اما مهرشاد عزیز برای چند لحظه بیهوش شد و دوباره حالش خوب شد اول نمی تونست راه بره و با کمک بچه ها آوردنش کنار پیست و رفتن سراغ اسب که از داخل نرده ها بیارنش بیرون

خداروشکر که اتفاق زیاد مهمی نبود و هم اسب سالم موند به جز چند تا زخم سطحی و هم دوست عزیز ما پهلون مهرشاد . دیگه قرار ما هم برای رفتن به مسابقه اسب سواری بهم خورد و من اومدم خونه و آخرین خبری همکه از مهرشاد دارم حالش خوب بود و فقط پای راستش کمی درد می کنه . البته جا داره از آقای جواد سلطانی پدر عزیز مهرشاد و فرشاد هم تکر کنم که زحمت کشید و هم ما رو به موزه رسوند و هم تا مسیر برگشت بنده رو همراهی کرد .

راستی این نکته رو هم تا یادم نرفته بگم با ید یادی هم بکنم از آقا شهرام (خرزوخان) والا ما این بنده خدارو ندیدیم منتها هر جا که می رفتیم این فرشاد بابا می گفت اون پسره شهرام نیست خلاصه هرچی آدم دورورش می دید می گفت شهرام خلاصه ما نتیجه گرفتیم که حتما یه ربطی به خرزوخان داره

خوب اینم از سفرنامه 5 ساعته بنده که در اینجا به پایان رسید الانم ساعت دقیقا 10:20 دقیقه 5شنبه 28 شهریور سال 87 منم دیگه خسته شدم می رم یکم استراحت کنم و همه شما عزیزان را تا سفرنامه بعدی به خدای مهربان می سپارم

خدا یارو نگهدار شما

نظرخواهی

درود به تمامی شما دوست داران ایران
دوستان عزیزی که مایل به دریافت عکس های سفرنامه های بر روی CDو یا DVD هستند می توانند با آدرس hr.barzegar@gmail.com تماس برقرا کنند تا از چگونگی دریافت آنها اطلاعات کسب نمایند . درضمن باعث خوشحالی بنده می شوید چنانچه نظرات خود را برای بنده به همین آدرس ارسال و یا از طریق سیستم نظر خواهی وب لاگ به اطلاعم برسانید .
در آخر قرار را بر این گذاشتم که بعد از اتمام هر سفرنامه یک آنگ زیبا درباره ایران برای شما عزیزان قرار دهم .
آهنگ بسیار زیبا درباره کشور همیشه زیبای ایران .
همیشه پاینده باشی ای ایران
همه ی شما دوستان را تا سفرنامه ای دیگر به خداوند مهربان می سپارم .
بدرود

سفرنامه کرمانشاه قسمت چهارم

سلام دوستان این قسمت چهارم و در واقع آخرین قسمت از این سفر نامه است .
بعد از اینکه از منطقه تاریخی طاق بستان دیدن کردیم رفتیم جای شما خالی نهار خوردیم . بعد از نهار راهی منطقه ای زیبا به نام سراب نیلوفر شدیم تقریبا در حدود 30 کیلومتری از شهر همدان به سمت غرب واقع شده جای قشنگی بود البته نمونه ای از این تالاب رو من قبلا در قزوین در منطقه الموت دیده بودم به نام دریاچه اوان که حتما در سفرنامه های بعدی از این منطقه هم براتون خبری می زارم
این تالاب دقیقا در کنار جاده واقع شده و نگهداری از اون هم به عهده بخش خصوصی است .

اطراف این تالاب پوشیده بود از گیاهان سبز رنگ و نیزار و نیلوفر با گلهای زرد رنگ در قسمت شرقی این تالاب می توانستید قایق کرایه کنید که هزینه آن بسیار پائین است و در قسمت شمالی این تالاب زیبا هم مردم شنا می کردند .

اطراف این تالاب را برای استراحت و پذیرایی از مردم و مسافران به صورت آلاچیق هایی دریت کرده اند و شما می توانید در اطراف این تالاب همراه با دوستان و یا خانواده خود استراحت کنید و منظره زیبای روبروی خود لذت ببرید .
معمولا پنجشنبه غروب ها این منطقه زیبا شلوغ می شود و مردم دوست داشتنی کرمانشاه به این قسمت از استانشان سفر میکنند .
بعد از غروب آفتاب ما به سمت شهر حرکت کردیم و به محل اسکان خود رسیدیم شب را استراحت کردیم و فردای صبح ساعت 7 صبح به سمت غار قوری قلعه حرکت کردیم . این قسمت از سفر هم بسیار جالب بود و با چیزهای مواجه شدم که تا به حال تجربه آن را نداشتم .
بعد از حرکت به سمت جاده خروجی شهر که به سمت روانسر می رود شما از جاده اصلی خارج می شوید و وارد جاده ای می شوید که به سمت روانسر می رود حرکت می کنید . بعد از عبور از روانسر به یک دوراهی می رسید که سمت چپ به سمت جوانرود و سمت راست به سمت غار قوری قلعه می رود از ابتدای این جاده شما با صحنه های روبرو می شوید که بسیار جالب است .
مثل عکس بالا در تمام طول مسیر افرادی وجود دارند که گوسفند را زنده زنده می کشند و به فروش می رسانند من تا به امروز یک همچین صحنه ای را در هیچ جای دیگر ندیده بودم . البته این رو هم بگم که قیمت گوشت نسبت به تهران فوق العاده ارزان تر است ما اوجا گوشت رو خریدیم کیلویی 4500 تومان بعد از حرکت به سمت غار قوری قلعه وارد منطقه ای پوشیده از جنگل های بلوط می شوید . بعد از عبور از این جنگل زیبای بلوط به سرپیچی می رسید که در سمت چپ این پیچ شما می توانید وارد محوطه بیرونی غار شوید .

اینم عکسهای از غار قوری قلعه البته این راهم بگویم که در زبان کردی قوری به معنای گلی است و اگر به فارسی این را ترجمه کنیم یعنی غار گلی .
بعد از اینکه از غار دیدم کردیم راهی شهر جوانرود شدیم .
این شهر بسیار کوچک است و برای کسانیکه قصد خرید دارند بسیار خوب است چون می توانند کالاهای خارجی را با قیمتی بسیار پائین تر از نمایندگی های این شرکت ها خریداری کنند و اگر چیزی درباره بانه شنیده باشید این را باید بگویم که این شهر چیزی مثل شهر بانه است .
بعد از صرف نهار که آن هم با خاطره ای همراه بود به سمت سنندج حرکت کردیم .البته نیاز نیست که به راه اصلی در مسیر کرمانشاه کامیاران برگردید بلکه می توانید بعد از رسیدن به شهر روانسر از طریق راه مستقیم بین روانسر کامیاران به مسیر خود به سمت شهر سنندج ادامه دهید .

در حدود ساعت 6 عصر بود که به سنندج رسدیم از سمت کرمانشاه به اولین میدان داخل شهر که می رسید در گوشه ای از همین میدون که اسمش میدون جهاد سازندگی است یه ظرف بزرگ توت فرنگی گذاشتم حتما می دونید که توت فرنگی در یکی از مناطق استان سنندج به نام اورامان کشت می شود .

اینم اولین عکسی که وقتی رسیدم سنندج گرفتم .

نمایی از میدان آزادی شهر بسیار زیبای سنندج :

بعد از اینکه در محل اقامت خود در شهر سسندج حاضر شدیم چهارتایی با هم رفتیم بیرون و بزرگتر ها که خسته شده بودند موندن خونه آقا مهدی که یکی از دوستان بنده و همسفر ما بود توی این شهر یه دوست داشت که ما رفتیم و به اتفاق ایشون و خانم محترمشون رفتیم به قسمت از شهر سنندج که می تونسیم تمام شهر رو ببینیم .البته این نکته رو هم ذکر بکنم که شهر سنندج در داخل یک دره واقع شده که کوه های اطراف شهر رو دربر گرفته اند البته توضیحات کامل رو می تونید از زبون دوست عزیر سنندجی ما جناب آقای کاوه خازع بشنوید این گزارش قرار بود در دو قسمت تهیه بشه ولی متاسفانه موفق به تهیه قسمت دوم نشدیم چون فردا صبح مجبور شدیم شهر را به سرعت ترک کنیم .

اینم نمایی زیبا از شهر سنندج در شب از منطقه آبی در که به قول کاوه عزیز انگار یه مشت ستاره پاشیدن توی آسمون :

توضیحات دوست عزیر ما آقای کاوه خازع درباره سنندج

فردا صبح به اتفاق خانواه بعد از صرف صبحانه " اینم بگم که این قسمت از وعده های غذایی منو بسیار آزار می ده چون اصلا دوست ندارم و فقط وقت رو به هدر می ده "راهی موزه خانه کرد شدیم که جای زیبایی بود و به شما هم پیش نهاد می کنم حتما اگر به شهر فوق العاد زیبای سنندج سفر کردید از این موزه دیدن کنید .دقیقا سر همون چهار راهی که خانه کرد قرار گرفته در جهت مخالف آن مسجد مسلمانان اهل سنت قرار گرفته است .



خانه کرد موزه قشنگی بود که فرهنگ کرد رو به نمایش می گذاشت .
البته ما نتونستیم این موزه رو خوب ببینیم به دلیل بعضی مشکلات شخصی که پیش اومد ولی اگه شما رفتید حتما اونو با دقت ببینید .

بعد از دیدن از خانه کرد راهی شهر و دیار خود شدیم . از طرق مسیر بیجار که به شما این مسیر راه پیشنهاد نمیکنم به سمت زنجان حرکت کردیم در حدود ساعت 7 عصر بود که به شهر زنجان رسیدیم و بعد از استراحت تا ساعت 9 شب از طریق اتوبان زنجان قزوین به مسیر خود به سمت منزل ادامه دادیم البته همسفرای ما خیلی اهل غذا خوردن بودن رو این حساب یه تجربه هم به تجربه هام اضافه شد و وقتی رسیدیم زنجان اونا آش رشته درست کردن جاتون خالی خیلی خوش مزه بود راست درست کردن آش رشته رو هم یاد گرفتم "دیروزم خودم آش رشته درست کردم حاتون خالی خیلی خوب شده بود البته الان که این پست رو دارم می نویسم دوهفته می شه که از سفر برگشتم ".

اینم آخرین عکس از سفرنامه کرمانشاه امیدوارم از این سفرنامه خوشتون اومده باشه تا سفرنامه بعد همه شما عزیزان رو به خدای بزرگ می سپارم .

راستی عزیزان اگه نظر و یا پیشنهادی هم درباره این سفرنامه ها و بنده دارید خوشحال می شم با من درمیون بزارید

بدرود