مرد يعني نوكر بي ادعا
مرد يعني زايمان ِ بي صدا
مرد مي زايد ولي معلوم نيست
طفلكي زاييده يك يا چند تا
مرد يعني پول ، سفته ، چك ، برات
يا كه قبض برق وگاز و آبفا
مرد حس خوب بابا بودن است
آي بابا دست خالي توو نيا
آن قديما گرچه بابا آب داد
ليك حالا مي دهد كوكاكولا
تازه بابا آن قديما اسب داشت
بايد او حالا بگيرد زانتيا
مرد يعني رستم دستان شدن
خوان او اما شده هفتاد تا
لنگ مي انداخت رستم گر كه بود
پيش مرد قهرمان شعر ما
مرد شمع است و به گرد نور او
اهل منزل پاي كوبان ،پر صدا
هر يكي دارد تقاضايي جديد
از لباس و كفش تا پول وطلا
چون اجابت شد تقاضاي همه
مي روند از گرد او پروانه ها
مرد يعني تاكسي سرويس زري
شوفر بي مزد آقا عرشيا
تابع فرمان مامان ِ پري
مجري احكام سخت مرتضي
مرد مثل يك چك واخورده است
خورده اما از صد و هفتاد جا
ديد چون «جاويد» مي آيد زدور
همسرش با غرغر و با صد ادا
ناگهان چرخيده شد افكار او
مرد شد لولو و زن لطف ِخدا
0 نظرات:
ارسال یک نظر