سفرنامه مشهد

با عرض ادب و احترام خدمت همه ی دوستان عزیز
همون طور که قول داده بودم قرار شد که دوباره شروع به نوشتن کنم . قضیه این سفر هم اینطوری پیش اومد که چند روزی بود که من حوصله ام سر رفته بود یکی از دوستانم که توی دانشگاه آزاد کار می کنه به من زگ زد و گفت که می خوان یه عده رو از طرف دانشگاه برای مراسم 28صفر بفرستن مشهد یکی از بچه ها هم کاری براش پیش اومده نمی یاد اگه می خوای تو جاش بیا .
خوب منم که از خدا خواسته قبول کردم خلاصه ساعت 7 شب وسایلامونو جمع کردیم راه افتادیم رفتیم دانشگاه آزاد سوار ماشین شدیم که حرکت کنیم تو همین موقع بود که یکی چند نفری که بلیط نداشتن سوار اتوبوس شدن مسئولان محترم دانشگاه هم شروع کردن به بلیطا رو چک کردن منم که خوب بلیطم واسه یه ماشینه دیگه بود خلاصه مجبور شدم برم سر جا خودم بشینم حالا تو این اتوبوس جدیدم کسی رو نمیشناختم با صندلی کناریم شروع به حرف زدن کردم " البته کاش حرف نمی زدم *الکی*" خلاصه کلی باهم رفیق شدیم کلی هم تو سفر حال کردیم چون این سفر ریاد جنبه گردشگری نداشت عکسای زیادی هم ندارم براتون بزارم فقط یک سری عکس از خودم و مراسم عزاداری
بچه های دانشگاه آزاد قزوین که حتما رئیس دانشگاهشون رو می شناسن ولی برای بقیه دوستان که نمی شناسن نفر سمت چپی من جناب آقای دکتر موسی خانی رئیس دانشگاه آزاد قزوین هستن
تصویر زیرم مربوطه به دوتا پسر عموی دوست داشتنی سمت راست محمد آقای مهجور و سمت چپی هم آقا محسن که انصافا توی این سفر حسابی حال داد البته اگه از آقا صادق بپرسید کاملا براتون توضیح می ده اینم یکی دیگه از صوتی های دیگه دانشگاه آزاد " اسلام علیکم یا ....."
دا نلود کامل عکس ها


Mediafire

0 نظرات: